Posts

Showing posts from November, 2017

خب بنفشه! اون پنجره ی پشت سرت رو باز کن ببین چی میبینی!

دلشوره دارم. دلشوره گرفتم رگه های دلتنگی دارن خیلی ریز خودنمایی میکنن از وقتی ساعت شنی رو برگردوندم دیگه رسما قراری ندارم، قشنگ تظاهر میکنیم که هیچ اتفاق عجیبی درحال افتادن نیست، شایدم تظاهر نیست.  رفتیم صبح با بابا درکه و از دیروز بهش گفته بودم واسه امروز صبح برنامه نذار و کلی خوشحال شد و پاشدیم پنج و نیم صبح رفتیم که چه وقت خوبی بود و نزدیکای میدون درکه پارک کردیم ماشین رو رفتیم بالا و بابا هی میرفت جلوتر از همیشه و حرف میزد از جوونی هاش که فلان وقت اینجا اینجور بود و اونجا اونجور! گاهی میگفتم برگرد ازش عکس میگرفتم و بعدم رسیدیم به شاه نشین بعد از کارا و قبل از ذغال چال صبحانه بخوریم، اون نیمرو خواست که زرده ش شل باشه، منم املت خواستم و دوتا چایی لیوانی. بعد مدتها با ولع زیاد صبحانه میخوردم و بعد برگشیتم پایین و اون خوشحال بود و منم راضی. خونه که رسیدیم گفت مرسی :) بعد از ظهر رفتیم با مادر تجریش، پارچه پشمی دامنی چارخونه خریدم که سه سال بود هی قبل از زمستون میخواستم این کار رو بکنم و بعد دامن تقریبا مدل اسکاتلندی مذکور رو با بوت بلند بپوشم که هم دامن باشه که دوست دار...
تو این هیری ویری خواستگار بیتا خانوم رو داریم در منزل بسیار هم بلبل‌زبون دلبری هستن :)))) اخ اخ اخ اخ
دلم میخواد تک تک اون لحظه هایی رو که چهارتایی باهم آنکارا بودیم ببوسم! تک تکشون رو...

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد/ شاید به زیر آوار فرهاد رفته باشد

چرا تراژدی های این مملکت تموم نمیشه؟ واقعا چرا؟؟؟؟ چرا من انقد عذاب وجدان دارم بابت زندگی نسبتا راحتی که دارم؟؟ چرا الان راحت نشستم و پام رو انداختم روی پام؟؟ چرا یه عده نون ندارن بخورن؟؟ چرا یه عده سقف ندارن زیرش بخوابن؟؟ چرا ما پول داریم راحت بریم مسافرت؟؟ چرا دغدغه ی ما ترمیم کاشت ناخونمون هست؟؟؟ چرا دنیا اساسا انصاف نداره؟ چرا خودمون رو با دنیای بعد از مرگ و عدالت خدا گول میزنیم؟؟؟ چرا بابت لقمه لقمه ی نون پنیر خیاری که به عنوان شام دارم میخورم عذاب وجدان دارم؟؟؟ توی کدومشون اصلا من نقش داشتم که بخوام حالا بشینم غصه ش رو بخورم؟؟ چرا همیشه رنج؟؟؟ اون روز یه جمله ای رو منسوب به مریم میرزاخانی داشت میگفت همسرش؛ که وقتی فهمید سرطان داره گفت این منصفانه نیست! ولی خب وقتی که توی یه خانواده ی خوب با هوش بالا بدنیا اومدم هم منصفانه نبود، پس گله ای ندارم.... یعنی تا روز مرگم وقت دارم ببینم قانون دنیا چیه؟ یا دنیا چجوری کار میکنه؟ چرا آخه من انقد ضعیفم؟؟؟؟؟ #غرب_ایران پ.ن. برای اولین بار نشستم با بابا راجع به این موضوع حرف زدم میگه باباجون دنیا همیشه همین بوده... نه ه...

Cigarette virgin or inertia

طی کردن جاده یا بهتر بگم اون فاصله ی بین دو مکان - که قطعا قابل تعمیم هست- یه حس عجیبی داره! انگار که هرکدوم از اون مکان ها - نقطه ها- یه جاذبه ای دارن که با فاصله شون و یا عکس فاصله شون در ارتباطه ! دور که میشی انگار واقعا کششی هست که میخواد جلوی رفتنت رو بگیره! و دورتر که میری هی کمتر میشه! تا وقتی که رنگ مقصد میشی. شاید برای همین هرچی زمان بیشتری صرف میشه برای این طی طریق کردن هضم این سفر راحتتره! برای همین با ماشین سفر کردن جذاب تره تا با هواپیما دلم برای کافه فیلیا تنگ شده!