در جستجوی رهایی


یه چیزی، وحشی، در درون من خودشو میکوبه به در و دیوار قفسی که در واقع تن منه
هنوز هم
تا روزی که این حس هست یعنی من هنوز زنده م
اون هنوز زنده ست
و در جستجوی رهایی...

خسته از این همه شعار و افسوس و کاش ها
we only live once
وعمر کوتاهی که خدا به ما میده بازیچه ی دستمون نیست!

Comments

Popular posts from this blog

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد/ شاید به زیر آوار فرهاد رفته باشد

دور مچ پای راستش یه زنجیر طلایی نازک بود که دو تا سکه‌ی کوچیکِ احمدشاهی ازش آویزون بودن

پاییز - تو به من وقتی رسیدی همه شاه بیت های شعرم بهتر از هر غزل خداحافظی بود!