I gonna show u where it's dark but have no fear

چند روزه که تصویر ذهنی جدیدی دارم. برای سال های زیادی تصویر ثابتی بود که میدیدمش! واقعا میدیدمش! یعنی چشمهام رو که میبستم و بنفشه رو تصور میکردم اون تصویر میومد، حرکت هم داشت! آشفته بود

الان چند روزه که تصویر ذهنیم عوض شده. قبلی رو ندارم و چیزی که میبینم عجیبه!

یه چیز وحشی درون من هست که خودشو میکوبه به درو دیوار قفسی که در واقع تن منه! من میبینمش! غرش داره! تقلا میکنه! 
من دارم میبینمش!

دیوونه نشدم :|  

Comments

Popular posts from this blog

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد/ شاید به زیر آوار فرهاد رفته باشد

دور مچ پای راستش یه زنجیر طلایی نازک بود که دو تا سکه‌ی کوچیکِ احمدشاهی ازش آویزون بودن

پاییز - تو به من وقتی رسیدی همه شاه بیت های شعرم بهتر از هر غزل خداحافظی بود!