چرا تراژدی های این مملکت تموم نمیشه؟ واقعا چرا؟؟؟؟ چرا من انقد عذاب وجدان دارم بابت زندگی نسبتا راحتی که دارم؟؟ چرا الان راحت نشستم و پام رو انداختم روی پام؟؟ چرا یه عده نون ندارن بخورن؟؟ چرا یه عده سقف ندارن زیرش بخوابن؟؟ چرا ما پول داریم راحت بریم مسافرت؟؟ چرا دغدغه ی ما ترمیم کاشت ناخونمون هست؟؟؟ چرا دنیا اساسا انصاف نداره؟ چرا خودمون رو با دنیای بعد از مرگ و عدالت خدا گول میزنیم؟؟؟ چرا بابت لقمه لقمه ی نون پنیر خیاری که به عنوان شام دارم میخورم عذاب وجدان دارم؟؟؟ توی کدومشون اصلا من نقش داشتم که بخوام حالا بشینم غصه ش رو بخورم؟؟ چرا همیشه رنج؟؟؟ اون روز یه جمله ای رو منسوب به مریم میرزاخانی داشت میگفت همسرش؛ که وقتی فهمید سرطان داره گفت این منصفانه نیست! ولی خب وقتی که توی یه خانواده ی خوب با هوش بالا بدنیا اومدم هم منصفانه نبود، پس گله ای ندارم.... یعنی تا روز مرگم وقت دارم ببینم قانون دنیا چیه؟ یا دنیا چجوری کار میکنه؟ چرا آخه من انقد ضعیفم؟؟؟؟؟ #غرب_ایران پ.ن. برای اولین بار نشستم با بابا راجع به این موضوع حرف زدم میگه باباجون دنیا همیشه همین بوده... نه ه...
Comments
Post a Comment