تو یه سایه بودی هم قدِ خوابِ نیم روزِ من!

فردای روزی که رفت، بلیت داشت برای کنسرت ابی، همون روز من رخش رو برده بودم کارواشِ برِ شیخ فضل‌الله اونور دانشگاه منتظر وایساده بودم تا کارش تموم بشه برام ویدئو فرستاد از ابی که اون آهنگ ِ برای دیدن تو همه چشم ها رو میخوام یا یه همچین چیزی رو میخوند با عکس خودش رو که چشماش و لبهاش میخندیدن و آهنگ کامل

فکر کنم هنوزم دوستش دارم
بیشتر فقط ازش رنجیدم که ... تنهام گذاشت
ولی خب الان دیگه... who cares??

Comments

Popular posts from this blog

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد/ شاید به زیر آوار فرهاد رفته باشد

دور مچ پای راستش یه زنجیر طلایی نازک بود که دو تا سکه‌ی کوچیکِ احمدشاهی ازش آویزون بودن

پاییز - تو به من وقتی رسیدی همه شاه بیت های شعرم بهتر از هر غزل خداحافظی بود!